ارسال مطلب جدید
ویرایش

اس ام اس نیمه شب

 

اس ام اس نیمه شب


 
 

 
اس ام اس 

هجوم خواب ها پلک مرا از پا نمی انداخت ، چه شب هایی طلوعت را به جانم منتظر بودم . . .

  •  
امتیاز
تاکنون 5 کاربر به این اس ام اس امتیاز داده اند

 

 
اس ام اس 

این پیام از من خوابالو ! برای یک آدم خوابالو
در زمان خوابالودگی ، ارسال شده است !
لطفا خوب بخوابید ، شب خوش !

امتیاز
تاکنون 4 کاربر به این اس ام اس امتیاز داده اند


 
 
 

 
اس ام اس 

خوش آمدی مسافر سرزمین “رویاهای شیرین”
خواهشمند است در بستر بالش خود ارام باشید
تا لحظاتی دیگر اماده پرواز خواهیم شد
تا صبح فردا سفر خوبی برای شما آرزومندیم
(خلبان خطوط هوایی “رویا”) !
شب خوش . . .

امتیاز
تاکنون 4 کاربر به این اس ام اس امتیاز داده اند


 
 
 

 
اس ام اس 

!@^%*^&_*)%^#!$؟>":}: ♠
═ }
↑ •
û


فهمیدی یا دوباره بگم؟

امتیاز
تاکنون 4 کاربر به این اس ام اس امتیاز داده اند


 
 
 

 
اس ام اس 

سلام عزیزم میدونم خوابی اما دیگه طاقت ندارم توبهم بگو گاو حسن که نه شیر داره نه پستون شیرشو چطوری بردن هندستون....

امتیاز
تاکنون 3 کاربر به این اس ام اس امتیاز داده اند


 
 
 

 
اس ام اس شماره ١٠١٨٧ ^^^ ١٣٩٠/١٠/٢٢ ٢١:٠٦

نه تلخم ، نه شیرین ، مزه ی بی تفاوتی میدهم این روزا ، جنس حالم زیاد مرغوب نیست

امتیاز
تاکنون 7 کاربر به این اس ام اس امتیاز داده اند


 
 
 

 
اس ام اس 

 شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست
متن خبر که یک قلم بی‌تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست
چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم

امتیاز
تاکنون 6 کاربر به این اس ام اس امتیاز داده اند


 
 
 

 
اس ام اس 

و خدا خیانت را آفرید..

ودر پس آن تنهایی را آفرید..

وکاش ..

دستش از آفریدن خسته می شد ونمی آفرید ..

امتیاز
تاکنون 9 کاربر به این اس ام اس امتیاز داده اند


 
 
 

 
اس ام اس 

خوابی چه وقت خوابه تازه ساعت 2 نیمه شبه.یه سئوال دارم اول تخم مرغ بود یا مرغ: اگه مرغ بود پس خروس کجا بود؟

امتیاز
 

 

ادامه →

لطیفه

 

 

www.iranfars.ir گروه
ایران فارس

مرد ایده آل

خدا زن را آفرید و به او گفت رد هر گوشه ی زمین که بگردی میتونی مرد ایده آلت رو پیدا کنی !

آنگاه بود که خدا زمین را گرد آفرید ! هاهاهاهاا

کلید اسرار!

یارو میره کمیته امداد، هیچی بهش نمیدن،میگه: واگذارتون کردم به کلید اسرار!

بابام

به یه بچه میگن اون چه حیوونی یه که به ما گوشت، شیر، ماست، کفش، لباس میده؟

بچه میگه: بابام !!!

پشه بند

حیف نون پشه بند می خره، تاصبح نمی خوابه پشه ها رو مسخره می کنه!

غضنفر به پیك نیك میرود

غضنفر با زنش میرن پیك نیك. زنش میگه: بشینیم زیر اون درخت. غضنفر میگه نه! همین وسط جاده امن‌تره! زود پتو رو بنداز!

زنش میگه: آخه اینجا ماشین میزنه بهمون! ولی غضنفر با اصرار وسط جاده پتو رو پهن می‌کنه و دو نفری می‌شینند وسط جاده!

بعد از مدتی یه كامیون میاد طرفشون هر چی بوق میزنه، اونا از جاشون تكان نمیخورن، كامیونه هم فرمونو میپیچونه میره تو درخت. غضنفر به زنش میگه: دیدی گفتم وسط جاده امن‌تر! اگه زیر اون درخت بودیم الان هر دومون مرده بودیم!

شکار

یه روز یه خالی بند میرسه به اون یکی میگه: رفتم شکار هفت تا خرگوش گرفتم پنج تا آهو و سه تا شیر

یارو گفت فقط همین!

گفت: مگه با یه تیر بیشتر از اینم میشه زد!

یارو گفت: اوه تازه تفنگم داشتی

شانس

یارو 1000 تومنی پیدا میکنه میبینه وسطش سوراخه میگه بخشکی شانس وسطش گوشه نداره!

پشه

غضنفر روشنفکر میشه پشه ها دور سرش جمع میشن

شیر خوردن

یه روز یه مرده ای می میره از پسرش می پرسن که چی شد پدرت مرد؟
پسر می گه:شیر خورد مرد
بهش می گن یعنی چه؟ چطوری؟
میگه داشت شیر می خورد گاوه نشست

پازل

یارو با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از 3 سال حل كردم . دوستش میگه: 3 سال زیاد نیست؟ میگه: نه بابا رو جعبه اش نوشته 3 تا 5 سال!

قطار

به یارو میگن: زودباش سوار شو قطار داره میره!

میگه : كجا میخواد بره بلیط دست منه!

مسابقه اسب‌دوانی

در مسابقه اسب‌دوانی یه نفر صد هزار دلار روی اسب شماره 28 شرط‏بندی كرد و اتفاقا برنده 500 هزار دلار شد.

مسئول برگزاری مسابقه از او پرسید: چطور این همه پول رو روی اسب شماره‌ 28 شرط‏بندی كردی؟

گفت: دیشب خواب دیدم كه دائما جلوی چشمم یك عدد 6 و یك عدد 8 می‏آد.

مسئول برگزاری پرسید: 6 و 8 چه ربطی به 28 داره؟

یارو گفت: مگه شیش هشت تا 28 تا نمی‏شه؟

.. 

 

ادامه →

جوک

 تركه داشت گريه مي كرد. باباش پرسيد چي شده؟ گفت: عاشق شدم! باباش گفت حالا عاشق كي هستي؟گفت: هر كسي كه شما صلاح بدوني

   بند تمبونتيم، ولمون كني هم ما ميريم هم آبروتو مي بريم

   بچه تركه از پدرش مي‌پرسه: بابا، ماه نزديك‌تره يا اصفهان؟ تركه ميزنه پس گردنش و ميگه: آخه پدرسگ، معلومه ديگه، مگه تو از اينجا ميتوني اصفهان رو ببيني

   اگر اصفهاني برات يه اس ام اس (پيامك) داد ، بدون كه به يادته ، اگردو تا اس ام اس (پيامك) فرستاد بدون كه خيلي خاطرت مي خواد ، اگر سه تا اس ام اس (پيامك) فرستاد ، بدون كه موبايل مال خودش نيست

   مي دوني سر دره مطب جراحي پلاستيك چي نوشته؟لولو تحويل ميگيريم هلو تحويل ميديم

   مي خواستم شمع باشم تا آخر عمر برات بسوزم... ولي نامرد اديسون برق رو اختراع كرد

   براي صرف جويي در مصرف سوخت از خانمهاي عزيز خواهشمنديم با اولين بوق سوار شوند

   به تركه ميگن چرا زنتو باچاقو كشتي ميگه والا وضع ماليمون خوب نبود كه تفنگ بخرم

   تركه نشسته بود سر جلسه كنكور. سؤالا رو پخش مي كنن و تركه اول يه پنج دقيقه اي مبهوت به سؤالا خيره ميشه . بعد يه پنج تومني از جيبش در مياره شروع مي كنه تند تند شير يا خط كردن و پاسخ نامه رو پر ميكنه . بعد 50-40 دقيقه مراقب ميبينه تركه خيس عرق شده و مرتب يه سكه رو ميندازه بالا و زير لب فحش ميده . ميره جلو مي پرسه داري چيكار ميكني؟ تركه مي گه همه سؤالا رو جواب دادم . دارم جوابامو چك ميكنم

   افسر داشته امتحان رانندگي ميگرفته. از تركه ميپرسه: اگه يه نفر وسط خيابون بود، بوق ميزني يا چراغ؟ تركه ميگه: برف پاك كن جناب سروان! افسر تعجب ميكنه، ميپرسه: يعني چي؟ تركه ميگه: جناب سروان، يعني يا برو اين طرف يا برو اون طرف

   رشتيه پاي كامپيوتر جو گير ميشه زنشو سند تو ال ميكنه

   اگه ديدي جواني بر درختي تكيه كرده بدان بنزين نداره سكته كرده

   از خـدا يـه گل خواسـتــم،اون بـه مـن يـه بـاغ داد من از خدا يه درخت خواستم،اون به من يه جنگل داد ميترسم از خدا تو رو بخوام بهم يك گله گوساله بده

   به لره ميگن بچت حشيش مي‌كشه ميگه حشيش چيه؟ ميگن يه چيزيه كه آدم مي‌كشه و ميره تو فضا. شب پسرش مياد خونه و لره بهش ميگه اصغر حشيش مي‌كشي؟ پسره ميگه نه بابا چطور مگه؟ لره ميگه خفه شو پدر سگ، مردم تو آسمونا ديدنت

   از لره مي پرسن؟ چه طوري لر شدي ؟مي گه: اولش تفريحي بود

   به لره ميگن علي يارت ميگه ما تيممون تكميله يار خودتون

   يه روز به لره مي گن : دو دو تا ميگه : 4 تا مي گن :اه اه جكو خراب كردي رفت

 .. 

 

ادامه →

حکایات

 

حکایت

مردی را گفتند پسرت را به تو شباهتی نباشد. گفت: اگر همسایگان باری ما را رها کنند، فرزندانمان را به ما شباهتی خواهد افتادت. سلامتی.

حکایت

یهودی از نصرانی پرسید: موسی برتر است یا عیسی؟ گفت: عیسی مردگان را زنده می کرد، ولی موسی مردی را بدید و او را به ضربت مشتی بیفکند و آن مرد بمرد؛ عیسی در گهواره سخن می گفت، اما موسی در چهل سالگی می‌گفت: خدایا! گره از زبانم بگشای تا سخنم را دریابند.

حکایت

مردی کودکی را دید که می گریست و هر چند مادرش او را نوازش می کرد، خاموش نمی‌شد. گفت: خاموش شو تا مادرت را به کار گیرم! مادر گفت: این طفل تا آنچه گویی نبیند به راست نشمارد و باور نکند!

حکایت

ابوالعینا بر سفره‌ای بنشست. فالوده‌ای برایش نهادند. مگر کمی شیرین بود. گفت: این فالوده را پیش از آن که به زنبور عسل وحی شود ساخته‌اند.

حکایت

عربی را از حال زنش پرسیدند. گفت زنده است؛ و تا زنده‌است همچنان مار گزنده است.

حکایت

معاویه به حلم معروف بود و کسی نتوانسته بود او را خشمگین سازد. مردی دعوای کرد که او را بر سر خشم آورد. نزدش شد و گفت خواهم مادرت را به زنی به من دهی از آن که او رای بزرگ است! معاویه گفت: پدرم را نیز سبب محبت به او همین بود.

حکایت

پیر زالی با شوی می گفت: شرم نداری که با دیگران زنا می کنی و حال آن که ترا در خانه، چون من زنی حلال و طیب باشد؟ شوی گفت: حلال آری، اما طیب نه!

حکایت

کنیزی را گفتند: آیا تو باکره‌ای؟ گفت خدا از تقصیرم درگذرد! بودم!

حکایت

زن مزبد حامله بود. روزی به روی شوی نگریست و گفت: وای بر من اگر فرزندم به تو ماند. مزبد گفت: وای بر تو اگر به من نماند!

حکایت

پسرکی از حُمص (شهری است در سوریه) به بغداد شد و صنعت را پرسود یافت. مادرش او را برای مرمت آسیا به حمص خواند. پسر بدو نوشت که: گردش سرین در عراق، به از چرخش دستاس به حمص باشد.

حکایت

در رمضان نو خطی را گفتند: این ماه کساد باشد. گفت خدا یهود و نصاری را پاینده دارد!

حکایت

مردی نو خطی را دو درهم داد، و چون خواست درند گفت: از غرقی در گذر و به میان پای اکتفا کن. گفت: اگر مرا به اکتفا بودی دو درهم از چه رو دادمی؟ که پنجاه سال است تا در میان پای خود دارم!

حکایت

زنی نزد قاضی رفت و گفت: این شوی من حق مرا ضایع می‌سازد و حال آنکه من زنی جوانم. مرد گفت: من آنچه توانم کوتاهی نکنم. زن گفت: من به کم از پنج مرتبه راضی نباشم! مرد گفت: لاف نزنم که مرا بیش از سه مرتبه یارا نباشد! قاضی گفت: مرا حالی عجب افتاده است، هیچ دعوی بر من عرض نکنند مگر آنکه از کیسه من چیزی برود! باشد آن دو مرتبه دیگر را من بر گردن گیرم!!

حکایت

کسی مردی را دید که بر خری کُندرو نشسته. گفتش: کجا می‌روی؟ گفت: به نماز جمعه. گفت: ای نادان اینک سه شنبه باشد. گفت: اگر این خر شنبه‌ام به مسجد رساند نیکبخت باشم!

حکایت

مردی را در راه به زنی زیبا می نگریست. زن گفتش: چندین مرا منگر که تو بر خیزد و دیگری از من کام گیرد.

حکایت

روباه را پرسیدند که در گریختن از سگ، چند حیله دانی؟ گفت: از صد فزون باشد؛ اما نیکوتر از همه اینست که من و او را با یکدیگر اتفاق دیدار نیفتد!

حکایت

شیخ بأرالدین صاحب مردی را با دو زیبا روی بدید و گفت: اسمت چیست؟ آن مرد گفت: عبدالواحد. یعنی بنده یکتا. گفت: تو این دو را یله کن که من عبدالاثنین و هر دو را بنده‌ام.

حکایت

روباهی عربی را بگزید. افسونگر را بیاوردند. پرسید: کدام جانورت گزیده؟ گفت سگی، و شرم کرد بگوید روباهی. چون به افسون خواندن آغاز کرد گفتش چیزی هم از افسون روباه گزیدگی بدان درآمیز!

حکایت

مردی در خم نگریست و صورت خویش در آن بدید. مادر را بخواند و گفت: در خمره دزدی نهان است! مادر فراز آمد و در خم نگریست و گفت: آری، فاحشه‌ای نیز همراه دارد!

حکایت

اسبی در مسابقه پیشی گرفت. مردی از شادی بانگ برداشت و به خودستایی پرداخت. کسی که در کنارش بود گفت: مگر این اسب از آن توست؟ گفت: نه! لیکن لگامش از من است.

حکایت

مردی به زنی گفت: خواهم ترا بچشم تا دریابم تو شیرین‌تری یا زن من! گفت این حدیث از شویم پرس که وی من و او را چشیده باشد!

حکایت

غلامباره‌ای را گفتند چون است که راز دزد و زناکار نهان ماند، و تو رسوا گردی؟ گفت: کسی را که راز با بچه افتد، چون رسوا نگردد؟؟

حکایت

مردی را علت قولنج افتاد. تمام شب از خدای درخواست که بادی از وی جدا شود. چون سحر رسید ناامید گشت و دست از زندگی شسته، تشهد می‌کرد، و می‌گفت بار خدایا بهشت نصیبم فرمای! یکی از حاضران گفت: ای نادان! از آغاز شب تا این زمان التماس بادی داشتی، پذیرفته نیامد. چگونه تقاضای بهشتی که وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است از تو مستجاب گردد؟

 .. 

 

ادامه →

حکایات بهلول

 حماقت معاویه و مردم زمانه اش
روزی هارون و بهلول در کاخ خلافت نشسته بودند و به ساز و آواز رامشگران و بر بط نوازان گوش میدادند در این هنگام ها رون رو به بهلول کرد و گفت : برادر جان داستانی تاریخی برای ما روایت کن ! 
بهلول گفت می دانی که وزیر اعظم و مشاور معاویه بود که آ ن دو در زیرکی و باهوشی در میان عرب شهرت داشتند .مورخان عقیده دارند که استحکام و استواری خلافت معاویه به حور عمروعاص بستگی داشت و او بیشترین سهم را در به قدرت رسیدن معاویه دارا بود! 
عمرو عاص طراح نقشه های عجیب و غریبی بود که دائما علیه خلیفه وقت یعنی حضرت علی(ع) می کشید و با فکر و و اندیشه های شیطانی خود بنیان حکومت معاویه را استوار کرد. 
روزی معاویه در کاخ خود نشسته بود و در حضورش عمروعاص ایستاده ناگهان و بدون مقدمه عمروعاص رو به معاویه کرد و گفت : ای پسر ابوسفیان آیا گمانمی کنی که خود علی را شکست داده ای و خلیفه مسلمین شده ای ؟ معاویه گفت ای پسر عاص آیا تو اندیشه ای غیر از این داری؟ 
عمروعاص گفت مسلما اگر مردم احمق و نادان نبودند عناصر معلوم الحالی چون من و تو نمی توانستند برایشان حکومت کنند. 
اکنون خریت و جهالت ایشان (هوادارانت)را به تو ثابت می کنم تا بدانی که بر چه مو جوداتی حکومت می کنی! 
هنگام ظهر آنها به مسجد رفتند تا خلیفه(معاویه) نماز بگزارد . بعد از نماز عمروعاص رو به مردم کرد و گفت :ای مردم شام می خواهم حدیثی را برایتان نقل کنم که خود صد در صد بر جعلی و ساختگی بودن آن یقین دارم. 
مردم کاملا ساکت شدند و گوش به کلام او دادند ! عمرو عاص گفت: حدیث این است که هر کس بتواند زبانخود را از دهانش بیرون آ ورد و آنرا به نوک بینی اش بزند ، بهشت بر او واجب خواهد شد. 
در این هنگام تمام افرادی که در مسجد بودند زبان خود را بیرون آوردند و با سعی و کوشش زیاد آنرا به بینی شان رسانیدند! 
عمرو عاص که از نادانی آنها خنده اش گرفته بود سعی می کرد خودش را نگه دارد ، اما با دیدن معاویه که می کوشید زبانش را به بینی اش برساند نتوانست جلوی خود را بگیرد و شروع به خندیدن نمود و برای اینکه اعتبار خود را در بین مردم از دست ندهد از مسجد بیرون رفت . 
عصر همان رو ز عمرو عاص معاویه را در کاخ خود ملاقات کرد و به او گفت : بر تو ثابت شد که پیروانت چقدر احمق اند واحمق تر از آنها تو بودی که با وجود اینکه می دانستی این حدیث جعلی است باز سعی می کردی با انجام دادن آن بهشت را بر خود هموار سازی از این رو اطمینان دارم که تو خلیفه احمق ها هستی ! 
هارون در حالی که از این داستان بهلول خنده اش گرفته بود گفت : راستی ماهم کارهای انجام میدهیم که بی شباهت به اعمال گذشتگا نمان نیست ودر نادانی و حماقت از آنها عقب نمی مانیم 


 

جنون
كسی بهلول را گفت:
تا چند می خواهی در جنون باشی ؟،
لحظه ای بخود آی و راه عقل در پیش
گیر.
بهلول گفت: این روز ها بدنبال عقل رفتن
خیلی:
" جنون" می خواهد...!!!!!

[تصویر: green_apple.jpg]

 

بهلول و طبیب
هارون الرشید ، طبیب مخصوصی
از یونان آورده بود، كه بسیار مورد
تكریم و احترام بود.
روزی بهلول بر وی وارد شد ، پس از
سلام و احوال پرسی از طبیب سوال 
نمود :
شغل شما چیست؟
طبیب از باب تمسخر، به بهلول گفت:
شغل من:
" زنده كردن مرده هاست."
بهلول در جواب گفت:
ای طبیب تو زنده ها را نكش ،
" مرده زنده كردنت " ،
پیش كش !

.. 

 

ادامه →

اس ام اس ضد حال پسرا و دخترا

 اس ام اس مخصوص ضدحال به پسرها و دخترها

 
زن به شوهرش میگه : تو هندوستان یک زن رو به قیمت یک گوسفند فروختند.. به نظر تو این بی انصافی نیست؟؟؟ شوهره میگه : نه اگه زن خوبی باشه می ارزه…

********************

دغدغه های پسر جوان :
کار ندارم ، پول ندارم ، سربازی نرفتم ، ماشین و خونه ندارم ، و …
دغدغه های دختر جوان :
لاک ناخونم پاک شده ، مهری سرویس طلا خریده ، دختر خاله ام ماشین داره ، مامان غذای خوب نمی پزه ، عروسکمو هنوز نخوابوندم!

********************

زن از شوهرش می پرسه: عزیزم ، تو منو دوست داری؟
مرد میگه : خوب معلومه عزیزم ، اگه دوست نداشتم چطور می تونستم هر شب بیام خونه پیشت وقت و عمرم رو تلف کنم!!!

********************

زنها دو وقت گریه می کنن: وقتی فریب می خورن ، وقتی می خوان فریب بدن.

********************

بزرگترین گناه؟ شوهر نداشتن
بزرگترین تفریح؟ شوهر سرکار گذاشتن
بزرگترین کار؟ شوهر تربیت کردن
بزرگترین شگفتی؟ شوهرعاقل دیدن
بزرگترین آرزو؟ داشتن مردی به اسم شوهر

********************

آدما می تونند دختر باشن اما دخترا نمی تونند آدم باشن

********************

نصیحت خنگول به پسرش : هیچ وقت زن نگیر به پسرت هم بگو زن نگیره!

********************

هشدار به دخترهای دم بخت ، دخترهای چینی با مهریه ی کم در راهند… بجنبید.

********************

پیامی برای دختران : ز گهواره تا گور دانش بجوی چون از شوهر خبری نیست!

********************

پسره: من تا ۲۵ سالم نشه ازدواج نمیکنم
دختره: منم تا ازدواج نکنم ۲۵ سالم نمیشه

********************

۷دخترلاغر ۷پسرچاق راخوردند

تعبیر: قحطی شوهر در راه است

********************

سربازی راهیست برای آدم کردن پسرها…

اما هیچ راهی برای آدم کردن دخترها وجود نداره!

********************

سلام ، شنیدم پنج شنبه جشن نامزدیته ، خیلی خوشحال شدم . تبریک میگم.

ستاد پیشگیری از افسردگی دختران دم بخت

********************

غضنفر به زنش میگه میخوام برای تعطیلات ببرمت دور دنیا

زنش میگه : نه ! بریم یه جای دیگه

********************

شوهره میاد خونه به زنش میگه:

من برای شام دوستمو دعوت کردم خونه مون

زنش میگه: چرا این کار رو کردی، ببین خونه چقدر بهم ریخته است

ظرفا کثیفن، هیچی هم برای خوردن تو یخچال نیست

شوهره میگه: میدونم ولی اشکالی نداره

زنه میگه: اگه میدونی، پس چرا دوستت رو دعوت کردی؟

شوهرمیگه: آخه اون زده به سرش بره زن بگیره

********************

درخت مکر زن صد ریشه دارد / فلک از دست زن اندیشه دارد!

********************

مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد

زن عشق را کشف کرد و ازدواج را اختراع کرد!

مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد

زن پول را کشف کرد و « خرید کردن » اختراع شد!

از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد

ولی زن همچنان مشغول خرید بود

********************

فرهنگ لغات زنان : ۱٫ آره یعنی نه ۲٫ نه یعنی آره ۳٫ ما با ید با هم حرف بزنیم یعنی بشین فقط گوش کن ۴٫ هر کار دوست داری بکن یعنی بکن ولی بعد دهنت سرویسه ۵٫ چقد منو دوست داری ؟ یعنی یه گندی زدم می خوام بگم ۶٫ دو دقیقه دیگه حاضرم یعنی دو ساعت علافی

********************

بهانه ی دخترا: ۱ – فاصله سنی مون خیلی زیاده(یعنی خیلی از مرحله پرتی) ۲ – من به تو علاقه به اون صورت ندارم (یعنی خیلی بد هیکلی) ۳ – من الان تو موقعیت بدی هستم (یعنی دلم یه جا دیگه گیره) ۴ – تقصیر تو نیست تقصیر منه (یعنی عجب غلطی کردم با تو آشنا شدم) ۵ – من تو رابطه مون از هیچ کاری دریغ نکردم (یعنی هر غلطی خواستم کردم) ۶ – دیروز یه خواستگار دکتر داشتم (یعنی زودتر بیا منو بگیر )

********************

مهمه که بتونی دختری رو پیدا کنی که باباش پولدار باشه، دختری که خوش تیپ باشه، دختری که دوستت داشته باشه

ولی مهم تر از همه اینه که این ۳ تا دختر نباید همدیگر رو بشناسن

********************

اگر طاووس برای ناز کردن و روباه برای فریب دادن وتمساح برای اشک ریختن وکلاغ برای قارقار کردن داشته باشی دیگر نیازی به زن گرفتن نداری

********************

همیشه پشت سر هر مرد موفق ، زنی است که نتونسته جلوی موفقیت شو بگیره

********************

یه روز یه دختر دعا می کنه خدایا : من چیزی برای خودم نمی خوام فقط یه داماد خوب و خوشگل نصیب مادرم کن

********************

دعای دختر مجرد

اللهم عجل فی ازدواجنا و تکمیل دیننا و ارزقنا زوجا الذی رفیعا مدرکا و قدا رشیدا و مالا کثیرا و بیتا مستقلا و سیاره البرشیا

********************

دختر:موجودی است که وقتی تعجب میکند میگوید واااااااااا!! و وقتی خوشحال است میگوید بمیری الهییییییی!! وقتی غمگین است آه میکشد و وقتی میترسد جیییییییغ بنفش میکشد . وقتی بدش می آید میگوید ویشششش . وقتی خوشش می آید میگوید ووییییی. همه عناصر ذکور گیتی در عشق او واله و سرگردانند . تاریخ تولد و شماره کفش با جناق پسر عمه ی دختر خاله ی داماد همسایه ی پوریا پور سرخ را میداند .از سوسک اصولا نمیترسد بلکه چندشش میشود

********************

پدر برای اولین بار دید که دخترش به جای اینکه دو ساعت با تلفن حرف بزنه بعد از یک ربع حرف زدن تلفن رو قطع کرد. پدر پرسید: کی بود؟ دختر جواب داد: شماره رو عوضی گرفته بود

********************

میدونی چرا خانم ها کمتر فوتبال بازی می کنند؟

چون کمتر پیش میاد که یازده تا خانم راضی بشن همزمان یه جور لباس بپوشن
 
 
اس ام اس ضدحال به پسرها ، www.irannaz.com
می گن مردهای مجرد کمتر از مردهای متاهل عمر میکنند ، اما مردهای متاهل بسیار بیشتر از مردهای مجرد آرزوی مرگ می کنند.

********************

مرد : قسم می خوری که منو به خاطر پولهام دوست نداری؟ زن : هزار تومن بده تا قسم بخورم!

********************

زن : اگه امشب نیایی بریم خونه مامانم دیگه منو نمی بینی!
مرد : برای چی؟
زن : واسه اینکه چشماتو در می آرم!

********************

همسر یه تاجر به شوهرش میگه: هر وقت تو میری سفر من عصبی میشم.
شوهرش میگه : غصه نخور عزیزم ، من خیلی زودتر از آنی که تو فکر میکنی برمیگردم.
زن میگه : خوب همین عصبیم میکنه دیگه!

********************

آدما می تونند پسر باشن اما پسرا نمی تونند آدم باشن

********************

مردها مثل جای پارک (پارکینگ) هستن خوباشون که قبلا اشغال شده بقیشون که مونده یا کوچیک هست یا جلو در مردم.

********************

زن خودش را خوشگل می کند چون خوب فهمیده که چشم مرد، تکامل یافته تر از مغز اوست!” دوریس دی

********************

قلب پسرها مثل پارکینگی است که هیچ وقت تابلوی ظرفیت تکمیل بر در آن دیده نمیشود و اما قلب دخترها مانند فرودگاهی است که مدت ماندن یک هواپیما در آن بستگی به فرود هواپیمای بعدی دارد

********************

اگه پسرا با جنبه بشن چی میشه؟؟؟؟؟ ۱- بوی ترشی کشور رو بر می داشت (لذا مشکلات زیادی برای شهرداری پیش می یومد) ۲- ازدواج برای دختران تبدیل به ارزو و رویای شبانه می شد ۳- شوهر مثل قند و پنیر کوپنی می شد و صف های طولانی برای گرفتن آن به وجود می امد پس به این نتیجه می رسیم که: پسر ها همین طور بی جنبه باقی بمونن هم برای دخترا بهتره هم برای تمدن

********************

بیچاره پسرها اگه تیپ بزنن برن بیرون میگن با کی قرار داری؟ اگه لباسهای معمولی بپوشن میگن اصلا سلیقه نداری اگه زیاد بگن دوستت دارم . میگن باز چه نقشه ای تو سرته اگه نگن دوست دارم میگن پای کس دیگه ای وسطه اگه زیاد بهتون زنگ بزنن میگن اعتماد نداری اگه یه مدت زنگ نزنن میگن سرت خیلی شلوغه اگه تو خونه زیاد بخندن میگن لوس شدی اگه نخندن میگن چه مرگته عاشق شدی اگه شام بخوان میگن همش به فکر شکمتی اگه شام نخوان میگن چی کوفت کردی

********************

مردها ۳ تا آرزو دارند:

۱٫اونقدر که مادرشون میگه، خوش تیپ باشن

۲٫اونقدر که بچه شون میگه، پولدار باشن

۳٫اونقدر که زنشون شک داره ، زن داشته باشن

********************

دعای پسر مجرد

اللهم ارزقنا حوریا تک دانه و کم توقعا و والدینها رو به موتا و جهیزیتها کامله و کدبانوا فی اامور المنزل و تسلیما لخشمنا و خدمتنا

********************

مرد به خدا می گه: چرا زن رو زیبا آفریدی؟

خدا می گه: واسه اینکه تو دوستش داشته باشی!

دوباره می پرسه پس چرا ناقص العقله؟

خدا هم درجواب به این سوال احمقانه مرد پاسخ میده:

واسه این که تورو دوست داشته باشه!!!

********************

قلب دخترامثل قبرستونه هرکی به اونجاپامیذاره دیگه نمیتونه برگرده اماقلب پسرامثل هتل ۵ستاره است معلوم نیست کی میادکی میره

********************

گفت مردی به همسرش روزی…. من بمیرم چگونه خواهی زیست؟ گفت: از چند و چون آن بگذر…. تو بمیری برای من کافیست

********************

[ زی ذی نامه ]

الهی ! به‎ ‎مردان درخانه ات.  به آن زن ذلیلان فرزانه ات .

به آنانکه در بچه داری تکند. یلان عوض کردن پوشکند .

به آنانکه باذوق وشوق تمام . به مادرزن خود بگویند : مامان .

به آنانکه  دامن رفو میکنند. زبعد رفویش اتومیکنند.

به آن قرمه سبزی پزان قدر . به آن مادران به ظاهرپدر .

الهی ! به آه دل زن ذلیل .  به آن اشک چشمان ممد سبیل !

که ما را براین عهد کن استوار! ازاین زن ذلیلی مکن برکنار.

********************

بچه از باباش میپرسه بابا تو بهشت زن ها از شوهرشون جدا زندگی میکنن یا با هم هستن ؟ بابا میگه  بچه جون اگه زن ها با شوهرشون یه جا باشن که دیگه اونجا بهشت نمیشه !!
.. 

 

ادامه →

جک جکهای جوکهای جدید

 

 

جک جکهای جوکهای جدید

.

از خره قل مراد میپرسن: چى شد که خر شدى؟

سرى تکون میده و میگه: امان از رفیق ناباب

 

 

جک جکهای جوکهای جدید

 

 

گرگه میره درخونه شنگول ومنگول میگه بازکنید منم مادرتون ،

خرسه میاد بیرون میگه : تو دهن ما رو آسفالت کردی ، اونا 10ساله از اینجا رفتن!

 

 

 

 

جوک جکهای جوکهای جک

.

قل مراد تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟

دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست.

قل مراد می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه

 

 

جوک جکهای جوکهای جک

 

 

یارو داشته تو اتوبان کرج با سرعت میرفته ,

یه دفعه رادیو پیام میگه : “رانندگان عزیز که

در لاین تهران به کرج در تردد هستند مواظب باشن

یه اتوموبیل در لاین مخالف در حرکت است”

یارو همینجور که داشته فرمونو اینور اونور میکرده

میگه : لامصبا یکی دوتام نیستن …

 

 

 

 

 

غضنفر میره نانوایی

نانوا میگه هر کسی اومد

بگو پشت سرت نایستد

نون نمی رسه

غضنفر هم هر کسی می اومده

می گفته بیا جلوی من بایست

پشت سرم نون نمی رسه !!!

 

 

 

 

غضنفر داشته با خانوادش از جلوی رستوران رد می شده

بوی خوب غذا رو احساس می کنن

به بچه هاش میگه : اگه بچه های خوبی باشین

یه دفعه دیگه هم از اینجا رددون می کنم !!!

 

 

 

 

به غضنفر می گن یه جوک بگو می گه چوب کبریته سرش رو می خارونه

آتیش می گیره !!!

 

جدیدترین جک جدیدترین جوک جدیدترین لطیفه جک روز جوک روز لطیفه روز

 

به غضنفر میگن دو دو تا ؟

میگه چهار تا….

چهار تا گردو بهش میدن

میگن سه سه تا ؟

میگه یه گونی !!!

 

 

 

 

قل مراد یه زمین می خره به ابعاد 2 سانت در 8 کیلومتر

بهش میگن با زمینت می خوای چیکار کنی ؟!

میگه : می خواهم ماکارونی بکارم !!!

 

جک بی نظیر جوک بی نظیر لطیفه بی نظیر جک زیبا جوک زیبا لطیفه زیبا جک جدید

 

یه مار با یک زرافه ازدواج می کنند

بچشون قورباغه می شه !

می دونید چرا ؟!

چون بچه دار نمی شدن

از پرورشگاه بچه آوردند !!!

 

 

 

 

 

 

به غضنفر میگن یه جمله بگو

که توش چای باشه …

میگه قوری !!!

 

جک تازه جوک تازه لطیفه تازه جک ایرانی جوک ایرانی لطیفه ایرانی جک جدید

 

غضنفر توی اتوبوس پر جمعیت پیله کرده بود به راننده

و در گوش راننده حرف می زد

راننده مرتب بهش می گفت : برو بشین سر جات

آخرش مسافرها به راننده میگن :

آقای راننده به حرفش گوش کن شاید کاری داره

راننده میگه : نه اومده به من میگه :

چپ کن یه کم بخندیم !!!

 

 

 

 

 

هواپیما داشت سقوط می کرد

همه داشتند جیغ می زدند به جز غضنفر !

ازش می پرسن چرا تو ساکتی ؟!

میگه : ماله بابام که نیست بذار سقوط کنه !!!

 

جک خیلی خنده دار جوک خیلی خنده دار لطیفه خیلی خنده دار جک روز جوک روز

 

این هم از معایب شهرت بیش از حد :

علی دایی میره اردبیل نون بگیره

چادر سرش می کنه اونو نشناسن

تو صف خودشو می چسبونه به یه خانم تپل

خانومه میگه علی ول کن منم رضازاده !!!

 

 

 

 

غضنفر تاکسی سمند می خره

سه تا مسافر سوار می کنه

اولی به مقصد می رسه میگه نگه دار

غضنفر می پرسه سمند داری ؟

میگه نه. میگه پس بشین

دومی به مقصد می رسه میگه نگه دار

می پرسه سمند داری ؟

میگه نه. می گه پس بشین

سومی میگه من سمند دارم ، نگه دار

غضنفر میگه پس بگو ترمزش کدومه ؟؟؟!!!

 

جک غضنفر جوک غضنفر لطیفه غضنفر جک 90 جوک 90 لطیفه 90 جک جدید جوک جدید

 

مادر : « باز هم که پای چشمت کبود شده !

. ادامه →

اس ام اس سرکاری و خنده دار

 

 
اس ام اس های جدید خنده دار و سرکاری آخر سال
 

 

 

دو تا ماشین با هم تصادف می‌کنند. افسر میاد و می‌پرسه: کدومتون مقصر بودید؟ غضنفر میگه: والله من خواب بودم، ندیدم از ایشون بپرسید .
 

[yekmobile.com]

یه روز غضنفر به زنش میگه بیا هر پنجشنبه بریم پیتزایی بعد زنش میگه نه پنجشنبه دیره بیا هر دوشنبه بریم .

[yekmobile.com]

یه روز یه غضنفر تو جوی اب تف میکنه... میدو دنبالش تاپاش رو روش بزاره .

[yekmobile.com]

گوشه ای از نامه عاشقانه غضنفر به زنش : بدون توی دنیا یه قلب هست که فقط برای تو میتپه اونم قلب خودت .

[yekmobile.com]

وقتی زنت خونه نیست چه کار می‌کنی؟ استراحت. وقتی هست چی؟ استقامت 

[yekmobile.com]

یه چوب کبریته سرش رو می خوارونه آتیش می گیره .

[yekmobile.com]

به غضنفر میگن چرا میری سربازی؟ میگه والا فقط به خاطر مرخصی هاش
[yekmobile.com]

غضنفر داشت آب جوش میریخته توی باغچه! بهش میگن: چرا آب جوش میریزی تو باغچه؟؟ میگه: آخه چای کاشتم.

[yekmobile.com]

غضنفر عاشق می شه روی در خونش می نویسه بزودی در این محل جشن عروسی برگزار می شود.

[yekmobile.com]

به یارو میگن یک جمله بگو توش ۶ تا بیل داشته باشه میگه: والا نمیدانم هابیل با بیل قابیلو کشت یا قابیل با بیل هابیلو کشت .

[yekmobile.com]


غضنفر عینکش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشش، سرش گیج میره میخوره زمین!

[yekmobile.com]

قاضی: شکایت شما از این اقا اینه که به شما گفته: احمق ، بیشعور ، نفهم...
شاکی: بله.عین حقیقته.
قاضی:پس اگه عین حقیقته چرا شکایت کردی؟
 

ادامه →